سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز
 
قالب وبلاگ

اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای ، فراموش کردی ، باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای ....

پس خیر بکار ...

بالای هر زمینی ....

و زیر هر آسمانی ...

برای هر کسی ....

تو نی دانی کی و کجا خواهی یافت !!

که کار نیک هر کجا کاشته شود به بار خواهد نشست .

اثر باقی می گذارد .

حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد .


[ شنبه 93/10/20 ] [ 7:26 صبح ] [ سیدسعیدبهروز ] [ نظرات () ]
خدایــــا..

 

مرا ببخش..

تــو را می پرستم ولی هنوز از بت پرستی دست بر نداشتم

هنوز نتوانسته ام خود را به تــو قانع کنم

هر لحظه بتی می سازم و تصورات خویش را می پرستم

مرا ببخـش..

 

 گزیده ای از نیایش های شــــهید چــمران "


[ شنبه 93/10/20 ] [ 7:24 صبح ] [ سیدسعیدبهروز ] [ نظرات () ]

دینداری در عصر غیبت

پایگاه مذهبی حضرت مهدی (عج)


امتحان مردم یکی از سنتهای مهم الهی است که در تمام دوران زندگی بشر به شیوه های گوناگون انجام می گیرد تا میزان پای بند افراد به اصول و احکام دینی مشخص شود. بر این اساس یکی از حکمتهای مهم غیبت امام دوازدهم نیز امتحان مردم است که این کار در این دوران، به صورتهای گوناگون انجام می گیرد؛ از جمله سنت آزمایشها در عصر غیبت، امتحان به دین است.در روایات زیادی تصریح شده است که پایبندی به عقاید و حفظ ایمان در دوره غیبت به علت ویژگیهای این دوره بسیار دشوار است. لذا یکی از هشدارهای مهم و تاکیدهای مکرر در خصوص عصر غیبت مراقبت از دین و ارزشهای دینی است.

امام کاظم (ع) در روایتی می فرمایند:

وقتی پنجمین فرزند از فرزندان من غایب شد در مورد دین خود بسیار مراقب باشید مبادا کسی شما را از دین تان جدا کند. (1).

امام صادق (ع) در اشاره به سختی دینداری و حفظ ایمان در زمان غیبت امام زمان (ع)می فرمایند:...

صاحب الامر (ع) دوران غیبتی در پیش دارند که در آن حفظ دین کردن همانند شاخه پرخار درخت قتاد را با دست تراشیدن است... چه کسی می تواند چنین کاری را با دست خود انجام دهد. بنابراین بندگان خدا باید در دوران غیبت حجت الهی تقوا را پیشه خود سازند و دین خدا را رها نسازند. (2).

در این باره علی بن ابیطالب (ع) می فرمایند: پس از غیبت امام عصر (عج)مردم دچار حیرت و سرگردانی بسیاری می شوند. گروهی گمراه می شوند اما گروهی دیگر علیرغم تمام ناملایمات بر هدایت باقی می مانند. (3).

از مجموعه این قبیل از روایات کاملاً معلوم می شود در دوره غیبت شرایطی پیش خواهد آمد که دینداری و پایبندی به ارزشهای انسانی و اخلاقی بسیار مشکل خواهد بود؛ با این همه، گروههای زیادی با وجود همه این سختیها لحظه ای از دین خود دست بر نخواهند داشت و با تمام وجود به حفظ ارزشها و احکام الهی که تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان است پافشاری خواهند نمود.

حال این سوال مطرح است که مگر در دوره غیبت امام (ع) اوضاع جوامع چگونه خواهد بود که دین افراد این چنین در معرض تهدید واقع خواهد شد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت از بررسیها چنین برمی آید عوامل گوناگونی در پیدایش این وضع موثر است و از جمله آنهاست:

 


(1). اصول کافی، ج 1، صص 6 و 335.
(2). همان.
(3). کتاب الغیبه، ص 104.

غیبت امام معصوم

صرف نظر از علت غیبت امام عصر (ع) به یک اعتبار، ریشه تمام گرفتاریهای مردم در دوران غیبت به عدم دسترسی به امام معصوم (ع) بر می گردد. لذا مهمترین وظیفه این منتظران دعا برای فرج امام زمان (ع) است چون با ظهور آن حضرت مشکلات برطرف شده و موانع موجود بر سر راه تکامل انسانها تا حدود زیادی برطرف خواهد شد. گرفتاریهای دوره غیبت و برکات حکومت حضرت مهدی (عج) در دعای افتتاح وارد شده است:

اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبه ولینا و کثره عدونا... پروردگارا به تو شکایت می کنیم و از نبود پیامبرمان و از غیبت ولی مان و از فزونی دشمنانمان، از کمی نفرات پیروان اهل بیت (ع) و سختی های فتنه ها و هجوم حوادث بر علیه ما...

و در بخشهای قبلی این دعا آرزوی حاکمیت یافتن دولت کریمه اهل بیت (ع) که با ظهور منجی عالم بشریت تحقق پیدا خواهد کرد با این عبارات مطرح می شود که: پروردگارا درود بفرست بر ولی امرت حضرت قائم (ع) که چشم امید همگان به دوست و عادلی است که جهانیان در انتظار اویند. خداوندا در روی زمین به او تمکن بخش و او را گرامی ساز و بوسیله او عزیز و گرامی بودن را به بندگانت ارزانی دار... به وسیله او دین و سنت پیامبرت را پیروزی بخش. خداوندا! ما مشتاق آن دولت کریمه هستیم که به وسیله آن اسلام را عزیز ساخته اهل نفاق را خوار و ذلیل خواهی نمود...

با دقت در این قبیل از تعابیر به خوبی معلوم می شود که دشمنان در غیبت امام (ع) با انواع دسیسه ها و تهاجمات در مسیر هدایت مردم موانع ایجاد می کنند و دینداران واقعی را با انواع توطئه های فکر و فرهنگی و اعتقادی دچار مشکل می سازند.


پیدایش اختلافات فکری و عقیدتی

پیدایش فتنه های فکر و اعتقادی از خطرناکترین وقایع دوران غیبت است. بسیاری از افراد پی تقوا در این دوره با اهداف دنیا پرستانه ای که دارند گروههایی از مردم را با ایجاد برخی مسلکهای غلط و منحرف از مسیر صحیح مکتب اهل بیت (ع) دور می سازند و این کار موجب تفرقه و بهم خوردن صفوف متحد توده های مردم می شود و رواج مرامها و مسلکهای نادرست در نهایت به تشتت دینی و در مواردی به افتادن زمام امور دین مردم به دست افراد ناصالح منجر می گردد.

امام باقر (ع) در اشاره به چنین پیش آمدی می فرمایند:

در دوران غیبت اختلافهای شدید در میان مردم پدید می آید و وحدت دینی آنان خدشه دار می شود. (1) و در نتیجه این اختلافات اعتقادی گاهی مکاتبی پدید می آیند و تعداد زیادی از مردم را آن چنان به خود جذب می کنند که راه اهل بیت (ع) که همان اسلام راستین است بی رهرو می گردد.

امام صادق (ع) در این باره می فرمایند:

در زمان غیبت مردمان را می نگری که به پیروی از عقاید و بافته های ذهنی یکدیگر و به پیروی از افراد بد کردار می پردازند و در اعمال و رفتارشان از آنان تبعیت می کنند و راه مستقیم و مسلک صحیح شریعت اسلام بی رهرو شده است. (2).

 


(1). همان، ص 235.
(2). بحارالانوار، ج 52، ص 259.


فریفتگی مردم به زرق و برق دنیا

یکی دیگر از گرفتاریهای مردم در دوره غیبت گرایش آنان به زرق و برق دنیاست. تعداد زیادی از مردم به جهت کوتاهی کردن در انجام وظایف مربوط به دوره غیبت و دسیسه های پی در پی دشمنان، کم کم از ارزشهای دینی و فضایل اخلاقی و انسانی دور و در مقابل در لذات مادی و زینتهای دنیوی غرق می شوند و تقریباً تمام کارهای ناپسند که از دید تعالیم شریعت ممنوع دانسته شده است مرتکب می شوند.

رسول اکرم (ص) در این باره می فرمایند:

برای مردم زمانی فرا می رسد که هم وغم آنها فقط شکمشان و ارزش و اعتبارشان به تجملات زندگیشان و... دین و آیین شان ثروت و مالشان می شود. بدانید که اینان بدترین خلایق اند و در نزد خداوند برای آنها هیچ گونه ارج و منزلتی وجود ندارد. (1).

و باز در توصیف این عصر از آن حضرت روایت شده است:

در آن زمان وبا شیوع پیدا می کند، کارها از طریق پرداخت رشوه انجام می گیرد و ارزش و اعتبار دین به شدت تنزل می یابد و در مقابل دنیا در نظر مردم بسیار ارزشمند می شود. (2).

و همچنین می فرمایند:

زمانی بر امت من می آید که در آن زمان دلهای آنها پلید و آلوده شده و در مقابل ظاهرشان به طمع دنیا آراسته می گردد، به آنچه در پیشگاه خداوند است دل نمی بندد، کار آنان ریا و تظاهر است، خوف از خدا در دل آنان راه نمی یابد... خداوند دعاهای آنان را مستجاب نمی کند. (3).

پرواضح است همانگونه که امام صادق (ع) فرمودند در چنین شرایطی اهل باطل بر اهل حق چیره می شوند و منکر و بدیها به صورت آشکار در سطح جامعه مشاهده می شود و کسی جرأت نهی کردن از آن را پیدا نمی کند. اگر کسی به مرتکب منکر اعتراض کند همه به طرفداری از او برمی خیزند و افراد فاسق در ارتکاب به کارهای ناپسند روز به روز گستاخ تر می شوند و بر این کار تشویق می گردند.

در مقابل، پیروان حق، خوار و کوچک شمرده می شوند. (4).

 


(1). منتخب الاثر، ص 438.
(2). بشاره الاسلام ص 26.
(3). بحارالانوار، ج 52 ص 190.
(4). همان، ج 52 ص 256.


چه باید کرد؟

اگر اوضاع جهان و افکار و عقاید و اخلاق توده های مردم، در دوره غیبت امام(ع) اغلب رو به انحطاط خواهد بود پس چه باید کرد؟ آیا تلاش برای دینداری و حاکمیت بخشی به ارزشهای دینی کاری عبث و بیهوده است؟ در نتیجه ما نیز همانند برخی مفسران ناصواب انتظار که معتقدند در دوره غیبت باید از هر گونه کار اصلاحی خودداری کنیم باید فقط منتظر باشیم تا امام (ع) خود ظهور کنند و اوضاع را به سامان برسانند؟!...

حقیقت این است که چنین تفکری با روح تعالیم اسلامی منافات دارد، چون اولاً در هیچ مقطعی از تاریخ احکام و قوانین اسلامی تعطیلی نمی پذیرند ثانیاً بر طبق مجموعه رهنمودهای اولیای الهی، ما مسئولیت زمینه سازی برای ظهور را از طریق عمل به تعالیم اسلامی بر عهده داریم؛ یعنی نه تنها جایز نیست که از انجام تکالیف دینی ذره ای کوتاهی کنیم بلکه با توجه به مشکلات دوره غیبت و شرایط خاصی که در این دوره پیش می آید به مراتب بیشتر و دقیقتر از دوران حضور علی امام (ع) باید به انجام وظیفه بپردازیم و در برخی روایات به این حقیقت تصریح شده است تا آمادگی لازم فکری و اعتقادی و اجتماعی در توده های مردم فراهم نشود و یاران با ایمان و شجاع و مخلص تربیت نشوند زمینه برای ظهور فراهم نخواهد شد.

بنابراین آن دسته از روایات که از سختیها و نابسامانیهای دوران غیبت سخن به میان می آورند با هدف ایجاد انگیزه بیشتر برای پایبندی به احکام و هشدار نسبت به حل نشدن در وقایع این کار را انجام می دهند.

و از قضا، در روایاتی که از مؤمنان دوران سخت غیبت سخن به میان آمده است از آنها با اوصاف بسیار نیکویی یاد شده است؛ از جمله پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

هر یک از آنان (مومنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کنند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند. (1).

معلوم می شود آنها با توجه به این قبیل از روایات، علاوه بر افزودن بر تلاش و کوشش، با موانع و مشکلات نیز آشنا می شوند و پیشاپیش آمادگیهای لازم را در خود ایجاد می کنند و درنتیجه در سخت ترین پیشامدها بر ایمان و عقاید خود پای می فشارند و در حد توان به زمینه سازی ظهور کمک می نمایند. امام سجاد(ع) در توصیف مومنان عصر غیبت می فرمایند: مردم زمان غیبت مهدی (ع) که به امامت آن حضرت پای بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر می برند از مردم همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت می بخشد که غیبت نزد آنان همانند زمان ظهور باشد... آنان به حق اخلاص ورزانند... (2).

انسان دین دار عصر غیبت که دسترسی عادی به امام زمان (عج) ندارد بر اساس درک عقلی و تهذیب اخلاق و اندیشه به یقین والایی دست می یابد و همواره به دفاع از احکام و عقاید دینی می پردازد و این در شرایطی است که اغلب مردم در زرق و برق و لذات مادی خود را غرق ساخته اند و به احکام و ارزشهای دینی و فضیلت های انسانی بی توجه شده اند.

امام صادق (ع) می فرماید:

پیامبر (ص) و علی (ع) فرمودند یاعلی! بزرگترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امامشان در غیبت به سر می برد، با این همه آنان از روی علوم و معارف و کتابهایی که در اختیار دارند ایمان آورده و در ایمان خود پایداری می ورزند... (3) بنابراین یکی از راههای مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان،عمل به وظایف دینی و وظایف و مسئولیتهای مربوط به دوران غیبت است که به طور خلاصه این وظایف عبارتند از:

1- تلاش برای شناخت بیشتر امام عصر (ع)

2- خودسازی و تهذیب نفس

3- انتظار فرج امام زمان (ع)

4- سعی در اصلاح وضع جامعه

5- حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (ع)

6- پیروی از نائبان امام زمان (ع)

 


(1). همان، ج 52 ص 256.
(2). کمال الدین، ج 1، ص 320.
(3). بحارالانوار ج 52 ص 125.


منبع : کتاب علائم ظهور


[ شنبه 93/10/20 ] [ 7:22 صبح ] [ سیدسعیدبهروز ] [ نظرات () ]

حضرت علی(ع)فرمودند:
«بدانید که میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست.»
از امام(ع)پرسیدند: «معنی این سخن چیست؟»
حضرت انگشتان دست خود را جز انگشت شست به هم چسپاند و میان گوش و چشم خود قرار داد.سپس فرمود:
«باطل آن است که بگویی:«شنیدم»!(یعنی بدون بررسی و تحقیق، شنیده ها را بپذیری و نزد دیگران نقل نمایی)وحق آن است که بگویی:«دیدم»!(یعنی هر آن چه را با دقت دیده ای بپذیری و در صورت لزوم به دیگران منتقل کنی).(خطبه141)


[ شنبه 93/10/20 ] [ 7:22 صبح ] [ سیدسعیدبهروز ] [ نظرات () ]

ولادت پیامبر(ص)

پایگاه مذهبی حضرت مهدی (عچ)

قبل از آنکه مبادرت به شرح داستان ولادت رسول خدا(ص)بنماییم،مناسب است به پاره‏ای از بشارتهای انبیا و پیشگوییهای منجمان و کاهنان و غیر ایشان درباره تولد و ظهور آن حضرت اشاره شود زیرا در فصلهای آینده مورد نیاز واقع خواهد شد.

و ما وقتی روی دلیلهای عقلی و نقلی دانستیم که پیغمبر اسلام خاتم پیغمبران و دین اسلام کاملترین ادیان الهی استـچنانکه در جای خود ثابت شده و ما بدان معتقدیمـمی‏دانیم که به طور قطع در ضمن تعلیمات پیغمبران گذشته سخنانی در مورد آخرین پیامبر بوده است و نوید و بشارتهایی از آنها درباره ظهور رسول خدا(ص)رسیده است اگر چه شاید بسیاری از آنها به دست مغرضان و تحریف کنندگان تعلیمات انبیا و کتابهای آسمانی از بین رفته و یا تحریف شده باشد.

اما از آنجا که بشارت و نوید معمولا در لفافه و به صورت رمز و اشاره القا می‏شود،باز هم سخنان زیادی از پیمبران گذشته در این باره به ما رسیده و از نابودی و تحریف مغرضین جان سالم به در برده است.

و به گفته یکی از دانشمندان:

«مصلحت خداوندی ایجاب می‏کرد که این بشارات مانند زیبایی‏های طبیعت که محفوظ می‏ماند یا مانند صندوقچه جواهر فروشان که به دقت حفظ می‏شود در لفافه‏ای از اشارات محفوظ بماند تا مورد استفاده نسلهای بعد که بیشتر با عقل و دانش‏سر و کار دارند قرار گیرد» (1) .

بشارتهای انبیای الهی درباره آمدن رسول خدا

از جمله این بشارتها آیه 14 و 15 از کتاب یهودا است که می‏گوید:

«لکن خنوخ«ادریس»که هفتم از آدم بود درباره همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همه کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین به خلاف او گفتند...»

که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا(ص)تطبیق می‏کند که در داستان فتح مکه با او بودند.بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسی(ع)نوشته شده. (2)

و از آن جمله در سفر تثنیه،باب 33،آیه 2 چنین آمده:

«و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوی آنها و درخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از راستش با یک قانون آتشین...»

که طبق تحقیق جغرافی دانان منظور از«پاران»ـیا فارانـمکه است،و ده هزار مقدس نیز چنانکه قبلا گفته شد فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران رسول خدا(ص)است.

و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا:16،17،25،26 چنین است:

«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید،و من از پدر خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود،خلاصه حقیقتی که جهان آن را نتواند پذیرفت زیرا که آن را نمی‏بیند و نمی‏شناسد،اما شماآن را می‏شناسید زیرا که با شما می‏ماند و در شما خواهد بودـاینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من می‏فرستد او همه چیز را به شما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد».

که بر طبق تحقیق کلمه«فارقلیط»که ترجمه عربی«پریکلیتوس»است به معنای«احمد»است و مترجمین اناجیل از روی عمد یا اشتباه آن را به«تسلی دهنده»ترجمه کرده‏اند.

و در فصل پانزدهم:26 چنین است:

«لیکن وقتی فارقلیط که من او را از جانب پدر می‏فرستم و او روح راستی است که از جانب پدر عمل می‏کند و نسبت به من گواهی خواهد داد».

و در فصل شانزدهم:7،12،13،14 چنین است:

«و من به شما راست می‏گویم که رفتن من برای شما مفید است،زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد،اما اگر بروم او را نزد شما می‏فرستم اکنون بسی چیزها دارم که به شما بگویم لیکن طاقت تحمل ندارید،اما چون آن خلاصه حقیقت بیاید او شما را به هر حقیقتی هدایت خواهد کرد،زیرا او از پیش خود تکلم نمی‏کند بلکه آنچه می‏شنود خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد...»

و سخنان دیگری که از پیغمبران گذشته به ما رسیده و در کتابها ضبط است و چون نقل تمامی آنها از وضع نگارش تاریخ خارج است از این رو تحقیق بیشتر را در این باره به عهده خواننده محترم می‏گذاریم و به همین مقدار در اینجا اکتفا نموده و قسمتهایی از سخنان دانشمندان و کاهنان و پیشگوییهای آنان که قبل از تولد رسول خدا(ص)کرده‏اند نقل کرده به دنبال گفتار قبل خود باز می‏گردیم.

پیشگویی‏ها و سخنان کاهنان

ابن هشام مورخ مشهور در تاریخ خود می‏نویسد (3) :ربیعة بن نصر که یکی ازپادشاهان یمن بود خواب وحشتناکی دید و برای دانستن تعبیر آن تمامی کاهنان و منجمان را به دربار خویش احضار کرد و تعبیر خواب خود را از آنها خواستار شد .

آنها گفتند:خواب خود را بیان کن تا ما تعبیر کنیم؟

ربیعه در جواب گفت:من اگر خواب خود را بگویم و شما تعبیر کنید به تعبیر شما اطمینان ندارم ولی اگر یکی از شما تعبیر آن خواب را پیش از نقل آن بگوید تعبیر او صحیح است.

یکی از آنها گفت:چنین شخصی را که پادشاه می‏خواهد فقط دو نفر هستند یکی سطیح و دیگری شق که این دو کاهن می‏توانند خواب را نقل کرده و تعبیر کنند.

ربیعه به دنبال آن دو فرستاد و آنها را احضار کرد،سطیح قبل از شق به دربار ربیعه آمد و چون پادشاه جریان خواب خود را بدو گفت،سطیح گفت:آری در خواب گلوله آتشی را دیدی که از تاریکی بیرون آمد و در سرزمین تهامه در افتاد و هر جانداری را در کام خود فروبرد !

ربیعه گفت:درست است اکنون بگو تعبیر آن چیست؟

سطیح اظهار داشت:سوگند به هر جانداری که در این سرزمین زندگی می‏کند که مردم حبشه به سرزمین شما فرود آیند و آن را بگیرند.

پادشاه با وحشت پرسید:این داستان در زمان سلطنت من صورت خواهد گرفت یاپس از آن؟

سطیح گفت:نه،پس از سلطنت تو خواهد بود.

ربیعه پرسید:آیا سلطنت آنها دوام خواهد یافت یا منقطع می‏شود!

گفت:نه پس از هفتاد و چند سال سلطنتشان منقطع می‏شود!

پرسید:سلطنت آنها به دست چه کسی از بین می‏رود؟

گفت:به دست مردی به نام ارم بن ذی یزن که از مملکت عدن بیرون خواهد آمد.

پرسید:آیا سلطنت ارم بن ذی یزن دوام خواهد یافت؟

گفت:نه آن هم منقرض خواهد شد.

پرسید:به دست چه کسی؟گفت:به دست پیغمبری پاکیزه که از جانب خدا بدو وحی می‏شود.

پرسید:آن پیغمبر از چه قبیله‏ای خواهد بود؟

گفت:مردی است از فرزندان غالب بن فهر بن مالک بن نضر که پادشاهی این سرزمین تا پایان این جهان در میان پیروان او خواهد بود.

ربیعه پرسید:مگر این جهان پایانی دارد؟

گفت:آری پایان این جهان آن روزی است که اولین و آخرین در آن روز گرد آیند و نیکوکاران به سعادت رسند و بدکاران بدبخت گردند.

ربیعه گفت:آیا آنچه گفتی خواهد شد؟

سطیح پاسخ داد:آری سوگند به صبح و شام که آنچه گفتم خواهد شد.

پس از این سخنان شق نیز به دربار ربیعه آمد و او نیز سخنانی نظیر گفتار«سطیح»گفت و همین جریان موجب شد تا ربیعه در صدد کوچ کردن به سرزمین عراق برآید و به شاپورـپادشاه فارسـنامه‏ای نوشت و از وی خواست تا او و فرزندانش را در جای مناسبی در سرزمین عراق سکونت دهد و شاپور نیز سرزمین«حیره»راـکه در نزدیکی کوفه بودهـبرای سکونت آنها در نظر گرفت و ایشان را بدانجا منتقل کرد،و نعمان بن منذرـفرمانروای مشهور حیرهـاز فرزندان ربیعه بن نصر است .


و نیز داستان دیگری از تبع نقل می‏کند و خلاصه‏اش این است که می‏گوید:تبع پادشاه دیگر یمن به مردم شهر یثرب خشم کرد و در صدد ویرانی آن شهر و قتل مردم آن برآمد و به همین منظور لشکری گران فراهم کرد و به یثرب آمد.

مردم یثرب آماده جنگ با تبع شدند و چنانکه نزد انصار مدینه معروف است،مردم روزها با تبع و لشکریانش جنگ می‏کردند و چون شب می‏شد برای تبع و لشکریانش به خاطر اینکه میهمان و وارد بر ایشان بودند خرما و آذوقه می‏فرستادند و بدین وسیله از آنها پذیرایی می‏کردند .

مدتی بر این منوال گذشت تا روزی دو تن از احبار و دانشمندان یهود از بنی قریظه به نزد تبع رفته و بدو گفتند:فکر ویرانی این شهر را از سر دور کن و از این تصمیم‏انصراف حاصل نما،و اگر در این کار اصرار ورزی و پافشاری کنی نیروی غیبی جلوی این کار تو را خواهد گرفت و ما ترس آن را داریم که به عقوبت این عمل گرفتار شوی.

تبع پرسید:چرا؟

گفتند:برای آنکه این شهر هجرتگاه پیغمبری است که از حرم قریش(یعنی مکه معظمه)بیرون آید،و این شهر هجرتگاه و خانه او خواهد بود.

تبع که این سخن را شنید دانست که آن دو بیهوده نمی‏گویند و از روی علم و اطلاع و خبرهایی که از کتابها دارند این سخن را می‏گویند و به همین سبب از ویرانی شهر یثرب منصرف شد و سخن آن دو نفر در او تأثیر کرد.و در کتاب اکمال صدوق(ره)است که تبع در این باره اشعاری نیز سرود که از آن جمله است:

حتی  أتانی  من  قریظة  عالم‏

حبر  لعمرک  فی  الیهود  مسدد

قال  ازدجر  عن  قریة  محجوبة

لنبی  مکة  من  قریش  مهتد

فعفوت  عنهم  عفو  غیر  مثرب‏

و  ترکتهم  لعقاب  یوم  سرمد

و  ترکتها  لله  أرجو  عفوه‏

یوم  الحساب  من  الحمیم  الموقد

و در پاره‏ای از روایات نیز آمده است که رسول خدا(ص)فرمود:تبع را دشنام نگویید زیرا او مسلمان شد و ایمان آورد.

و در روایتی که صدوق(ره)از امام صادق(ع)روایت کرده آن حضرت فرمود:تبع به اوس و خزرج (ساکنان شهر مدینه)گفت:در این شهر بمانید تا این پیغمبر بیرون آید،و من نیز اگر زمان او را درک کنم کمر به خدمت او خواهم بست و به یاری او خواهم شتافت.

و از آن جمله زید بن عمرو بن نفیل بود که سالها قبل از بعثت رسول خدا(ص)در سرزمین حجاز می‏زیست و به جستجوی دین حنیف ابراهیم بود،و از آیین یهود و دیگر آیینهای آن زمان پیروی نمی‏کرد و با بت پرستان مبارزه می‏نمود،و از ذبیحه آنان نمی‏خورد.

و از اشعار اوست که می‏گوید:

أربا  واحدا  ام  ألف  رب‏

ادین  اذا  تقسمت  الامور

عزلت  اللات  و  العزی  جمیعا

کذلک  یفعل  الجلد  الصبور

عامر بن ربیعه گوید:وقتی مرا دید به من گفت:ای عامر من از رفتار قوم خود بیزارم و پیرو دین ابراهیم و معبود او و اسماعیل هستم و آنها رو به این خانه نماز می‏گزاردند،و من چشم به راه ظهور پیغمبری هستم از فرزندان اسماعیل و گمان ندارم او را درک کنم اما از هم اکنون من بدو ایمان دارم و او را تصدیق کرده و گواهی می‏دهم که او پیغمبر است،و اگر عمر تو طولانی شد و او را دیدار کردی سلام مرا بدو برسان.

عامر گفت:چون رسول خدا(ص)به نبوت مبعوث شد به نزد آن حضرت رفته و مسلمان شدم و سخن زید را برای آن حضرت بازگو کردم و سلام او را رساندم حضرت برای او طلب رحمت از خدا کرد،و پاسخ سلامش را داد و فرمود:او را در بهشت دیدم که پیروزمندانه گام بر می‏داشت.


[ شنبه 93/10/20 ] [ 7:21 صبح ] [ سیدسعیدبهروز ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 75230

پیج رنک